نقل قول:
نوشته اصلی توسط GolBarg
اریانا تو خودت همیشه میگفتی بچه تهرانپارسیا ..شرق تهران یه چیز دیگه هست از این حرفا  نارمک شاید یه 15 سال پیش اومده باشم...جای اروم و خوبی بود
اریانا باور کن روحیه م خراب هم باشه این پست های بلد تو رو میبنم همه چی یادم میره..
|
اولن چند بار تذکر دادم ...اسم منو اون آ با کلاه هست درست بنویس...
دوما همش چند سالته مینی که 15 سال پیش اومده بودی اینجا جوک میگیا....
اما 15 سال پیش واقعا نارمک آروم و خلوت بود....یادش بخیر فوتبال بازی میکردیم هر 1 ساعت یه بار توی خیابون اصلی فقط 1 ماشین رد میشد.....یادش بخیر شبا با دخترای همسایه جمع میشدیم قایم موشک بازی میکردیم هر ساعت فقط 1 آدم از اونجا رد میشد....خلاصه بازیای دیگه هفت سنگ ..استپ هوایی ..بره بره...و غیره ذلک....
الان کجایی دقیقا یزدی , تهرانی ما سر از کارای شما در نیووردیم...میاین پاتوق کلی حرف میزنید ..هی شما دخترا الکی قربون صدقه هم میرید...حالا چشمم ندارید همدیگرو ببینید....بعد قشنگ توضیح نمیدین چی کار میکنید چی کار نمیکنید....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saba_Baran90
سلام
فک کنم اولین باره اینجا میام
کاش صبح که حالم به مراتب از الآن بدتر بود می اومدم اینجا!
روزم افتضاح شروع شد و تا آخرم همینطور ادامه داشت!
بعضی وقتا که اینطور میشه فک میکنم شاید آدم بدیم که اونطور نمیشه!
وگرنه چرا برا بقیه اینطور نمیشه!
چیزی عوض نمیشه دیدم نوشتین درد دل گفتم درد دل کنم!نمیدونم من بد می بینم یا بعضی چیزا واقعا بدن؟کاش حداقل دوستم اینجا بود!
|
دورود عزیزم خوش اومدی ... متولد 1369 هستی صبا ؟............دوستت کیه؟ مهرگان؟....
چی شده صبا جان خدا بد نده....کی اذیتت کرده بدمش دست مینا 110.....والا من که شما رو هنوز نشناختم که بدونم آدم بدی هستی یا خوب.....اما زندگی همینه یه روز میخندی یه روز گریه میکنی...یه روز احساس خوشبختی میکنی یه روز احساس بدبختی...یه روز سردمونه یه روز گرممونه....ما در زندگی با تضادها در نبردیم...میان این تضادها حالت تعادل هست که دست پیدا کردن به اون خیلی سخته اما اگر انسان به اون تکامل برسه که اون وسط قرار بگیره ...سرما و گرما هیچوقت اذیتش نمیکنه ..خنده و گریه جفتش براش بی معنی میشه...خوشبختی و بدبختی براش یه رنگ پیدا میکنه....و در کل هیچ چیز نمیتونه به انسان آسیب بزنه و روحشو بخوره......منم خودم مثه شمام و آرزومه و سعیم اینه به اون تعادل خودمو برسونم اگر عمری باقی بود....که راه رستگاری راه میانه است...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo
خودت کجا بودی تاحالا ؟
اوهوم . دوست , چیز خوبیه خیلی وختا ...
Words of Wisdom on Friendship
Oh, the comfort,
The inexpressible comfort of feeling safe with a person
Having neither to weigh thoughts nor measure words,
But pouring them all right out,
Just as they are, chaff and grain together;
Certain that a faithful hand will take and sift them,
Keep what is worth keeping,
And then with the breath of kindness blow the rest away.
Dinah Maria Mulock Craik
خوشا صحبت دوستی كه در كنارش
نه مجبوری كه انديشه های خود را بسنجی
و نه گفته ها را در ترازو نهی
بلكه، بی خيال، هرچه می انديشی بر زبان می آوری
و كاه و گندم را در كف او می نهی
و بي گمان دانی كه او
.آن كاه و گندم را غربال خواهد كرد
دانه شايسته را به كار خواهد گرفت
و كاه را با نفس مهربانی به باد خواهد سپرد.
دينا ماريا مولاك كرك
برگرفته از كتاب در قلمرو زرين
دكتر الهي قمشه ای
|
درود غزلی ...تو نمیای سایت منم نمیومدم دیگه....نفهمیدی تا الان...بی تو اصن هیچی نمیچسبه ...
باز تو جوگیر شدی انگلیسی واسه ما بلغور کردی....
اما بی شوخی قشنگ بود...درود به روان پاکت.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hossein_1971
شانس منه دیگه تو این یک ماه اخیر از زمین و آسمون داره برامون میباره
این یکی که دیگه از همش بدتره !
اینم یه بستنی بدون گیلاس شکلاتی
|
این سوسول بازیا چیه ...مگه اینجا کافی شاپ حسین جون....گیلاس دوس نداره که نداره ....یعنی چی سریع برمیداری یه بستنی دیگه میاری....
حالا معدت چی شده؟ من پارسال قشنگ خون بالا آوردم ...معدم عصبی شده بود...الان این مریضیت چیه؟معدت میسوزه یا درد میکنه ؟ اثنی اعشرت هست یا خود معدت؟
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
ویرایش توسط آريانا : 10-24-2011 در ساعت 11:07 PM
|