نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 11-06-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ماسک ...

امشب لالایی های مادرم را مرور می کنم ...
در روزهای تنهایی خود و نوزادی که در آغوش داشت
در خانه ایی که خورشید زیاد در آن نمی تابید ...
می نگرم به بادی که همچون سرنوشت , هنرش کشتن لحظه های آفتابی من بود ...
ایوان خانه بوی نم می دهد ...
نمی که از باران دیروز به ارث برده است
مادرم سکوت خود را برایم لالایی می خواند ...
هنرش را در آشپزخانه به رخ زندگی می کشد گویی در این تلاطم زندگی تنها دلخوشیش
سیر کردن من است ...
ماسکم را که همیشه تبسمی بر لبهایش دارد بر چهره می گذارم و مقابلش می ایستم ...
مادرم می خندد...
من نیز می خندم ...
آفتاب در افق غرق می شود ...
و ایوان خانه , همچنان بوی نمناکی باران پاییزی را می دهد ...


__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید