ترانه اي از احسان وفايي شاگرد استاد ايرج
بعد از تو مي دانستم گلها نمي ميرد
بعد از تو مي دانستم دلها نمي گيرد
بعد از تو گل افسرد ، شادي زدلها رفت
هستي فسرد و كوه و دريامرد
بعد از تو شادي نيست ، پژمرده چون من كيست
درچشم دل افسون رؤيا مرد
باقي نمانده به جا، جز شراب ناكامي
گرمي نمانده به تن ،جز شراب بد نامي
دست زمانه دگر ، دستي نمي گيرد
عشقي بميرداگر، هستي نمي ميرد
بعد از تو گل افسرد ، شادي ز دلها رفت
هستي فسرد و كوه و دريا مرد
بعد از تو شادي نيست ، پژمرده چون من كيست
در چشم دل افسون دريا مرد
ویرایش توسط فرگل : 11-12-2011 در ساعت 09:27 AM
|