خیلی دمق هستم و الان دوباره باید به محمد جدی تبدیل بشم همونی که برنامه ریزی محکم و عمل داره
من همون میشم و همون رو هم انجام میدم
فقط الان یه مقدداری مضطرب هستم که این هم اصلاً درست نیست
چه احساسات احمقانه ای مثلاً با خودم فکر میکنم این موقع شب شق القمر میخوام انجام بدم ! البته که نمیتونم ! ولی از همین الان باید خودمو برای پایان ترم آماده کنم ! و هیچ راه برگشتی نیست ! دستمال قدرت داداش کایکو باید جلوی ما لنگ بندازه ! ممد وارد میشود !