نمایش پست تنها
  #50  
قدیمی 11-17-2011
مهبا آواتار ها
مهبا مهبا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370

1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آیا این غنچه باز می‌شود؟

علی شریعتی، زندانی کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری، تمامی مدت اسارتش را در سلول انفرادی به سر می‌برده است. همین تنهایی او را به سرباز وظیفه‌ای که نگهبان بند نیز بوده نزدیک می‌کند؛ نگهبانی که مخفیانه برایش کتاب تهیه می‌کرده است. سرباز نگهبان که عاشق دختری از روستایش بوده، از شریعتی می‌خواهد که نامه‌ای از طرف او بنویسد به این امید که راهی به دلی باز کند. این کارت پستال، که به خط شریعتی است، همان متنی است که سرباز نگهبان برای محبوب روستایی خود می‌فرستد (یا نمی‌فرستد؟). سالها پس از انقلاب این کارت پستال توسط همان سرباز وظیفه دیروزی در اختیار خانواده شریعتی قرار گرفته است. تاریخِ نوشته شدنِ این کارت اسفندماه ۱۳۵۲ است.





متن کارت پستال

«گل زرد، گل سرخ و غنچه‌ای که امیدی در دل خود بسته است و دارد باز می‌شود. خیلی به این غنچه فکر می‌کنم، خیلی، ساعت‌ها، شب‌ها و... همیشه. به امیدش، به آینده‌اش و به انسان‌هایی که دل‌هاشان به او شبیه است و شاید سرنوشتشان هم با او یکی است. و از خود همیشه می‌پرسم: آیا این غنچه باز می‌شود؟ می‌شکفد؟ آفتاب روشن و گرم آسمان بر قلب بسته و تنگش خواهد تابید؟ نسیم بهار گلبرگ‌هایش را نوازش خواهد داد؟ بلبلی به شوق دیدارش برای او آوازهای عاشقانه خواهد خواند؟ و بالاخره پروانه‌ای بر سرش خواهد نشست و قطره‌ی پاک بارانی و شبنمی در دهانش خواهد چکید؟ نمی‌دانم، هیچ چیز نمی‌دانم، این گل زرد و گل سرخ هم در انتظار او هستند و نگران سرنوشت او. آیا می‌پژمرد و بر باد می‌رود یا می‌شکفد و زندگی می‌کند؟ هیچ نمی‌دانم و تمام رنج من همین است. اما اواخر اسفند است و فروردین نزدیک، سوی بهار دلم را امیدی می‌دهد. می‌گویند در بهار همه‌ی غنچه‌ها باز می‌شوند! درست است.»

__________________

چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم



ویرایش توسط مهبا : 11-17-2011 در ساعت 01:57 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید