سلام بر همگی
امروز دیگه به خاطر سرماخوردگی رفتم دکتر شکوفه جون منم سرم خیلی درد میکنه
می فهمم که چی میکشی فکر نمیکنم که حالا حالا هم خوب بشم ولی تحمل میکنم
آقا مهدی من از بس سرمایی هستم حتی وقتی اهواز بودم توی آذر ماه یک روز از شدت
سرما جلوی در دانشگاه غش کردم دوستام از بس خندیدن گفتن مثلا تو دختر کوهستان
و سردسیری ولی چکار کنم سردمه
مینا منم ثبت نام کن توی کانون حال خرابا
می خوام تو سریال شر به پا کنی هم شرکت کنم صبا منم بازی
مهرگان روله من که بیشتر از قبل میام تو پیدا نیست زودی آف میشی نمیایی کلی با
هم بحرفیم دلم خو تنگیده برات
آریانا خیلی خوشحال شدم که اومدی دلمون تنگیده بود برات خیلی
وای اینقدر دلتنگ غزل و ترنم و رزیتا و اناهیتا هستم
آبجی فرانک خو چرا خبری از روناک نیست خودت هم بیشتر بیا آبجی جونم
کاکو شیرازی ها هم خبری نیست ازشون
مواظب خودتون باشین دوستتون دارم
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|