پارسال همين روز همين ساعت داييم كه جوون بود و سرما هم خورده بود داشت حاضر ميشد كه بره هيئت
مامانم بهش گفت حسين نرو سرما خوردي بدتر ميشي
گفت نه حتما بايد برم آخه امشب شب آخره
منم گفتم دايي سال بعدو كه ازت نگرفتن
اونم خنديد و گفت اگه گرفتن چي؟
منم اخم كردم و گفتم اگه گرفتن ميرم شكايت...
شب عاشوراي پارسال آخرين شب عزاداري داييم بود
يه ساله ميخوام شكايت كنم ولي خجالت ميكشم ...
آخه جواب شكايتم معلومه
امروز هيچ اتفاقي خاصي نيفتاد فقط اگه الان پارسال بود امروز حتي يه لحظه هم داييمو تنها نميذاشتم
خدايا تا كي حسرت گذشته...
.
.
.
شكر شكر شكر....
|