آتش تب دلم زبانه زد ،
من اسیر حس عاشقانه ام
کو کسی که ثبتِ تا کند ،
نبض شعر نغز وعاشقانه ام!؟
درد ورنج ومحنت از ازل،
حاصل وداع ما و دلبر است
کی شود به هم رسیم و وصل،
با حبیب روح عاشقانه ام
همسفر نه ا ی برو و واگذار،
این بلور نازک وشکسته را
تا که جام دست او شود،
کاسه ی دو چشم عاشقانه ام
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|