رزیتاااااااااااااااااااااااااا اااااااااااا ؟؟

چشمام صورتی شد خواهر
به منی که با چشم درد وحشتناک میام پی سی، رحم کن عزیزم!
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|