کیانا جان این روزا از بس برا پویان خان قصه میگم دیگه نا ندارم
چند کتاب قصه هم میاره تک تک میده دستم تا براش بخونم
هنوز صفحه آخر اولی تموم نشده دومی رو داده دستم
خودم خوابم میبره اما اون آماده شنیدن قصه بعدیه
خوب اینم شد برا خودش یه قصه
قصه پویان کچل البته

نه ببخشید قصه پویان که مامانشو کچل کرد