همه از عشق وجنون می گویند
همه زین کاسهء خون می گویند
نام هرگونه هوس عشق نهند
بیخوداز ناز و فزون می گویند
عشق آنست که آتش فکند
آتش اندر دل سرکش فکند
عشق آنست که بایک دیدار
شعله درقلب مشوش فکند
خواستن را نرسیدن عشق است
سوختن و یار ندیدن عشق است
کی تماس دبدن عشق بود
دوری و درد کشیدن عشق است
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم
|