برودت اين اتاق از حرفهاي تو شروع شد
آن قدر كه پرده بر خود لرزيد
و توقفي كرد باد
كه سالها سرگرداني را دوام آورده بود
از حرفهاي تو شروع شد
چرخش كليدي كه در سكون دستهايم صبر كرده بود
و خبرهاي پشت پنجره را
كه رفت و آمد خورشيد بر آسمان مينوشت
جدي نمي گرفت
چرخي زد باد
كه از لاي تمام درزها ميتوانست بگريزد
|