درست پس از مرگم بود
كه با تو آشنا شدم
براي همين حرف ديوارها را باور ميكنم
كه همه چيز فرو خواهد ريخت
هميشه دست مخالفي هست
كه بر اشتباهي انگش بگذارد
اين كه تو ميتوانستي
با صداي ديگري عاشقي را بخواني
حتي گوش مرا ميتواند
عقرب طعنهاي زخم كند
بيگاه رسيدهام و راه تو
ميتواند دور شود و
به من پشت كند
|