نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 01-14-2012
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سلول های ایمنی سرنوشت خود را تعیین می كنند

تحقیقات نشان داد/

سلول های ایمنی سرنوشت خود را تعیین می كنند

تهران - پژوهشگران در كشف شگفت انگیزی نشان دادند چگونه برخی از سلول ها می توانند سرنوشت خود را كنترل كنند.





به گزارش دیلی اكسپرس، محققان ایمنی شناسی موسسه والتر و الیزا هال پس از بررسی سلول های ایمنی B كه آنتی بادی می سازنند به این نتیجه دست یافتند.

یك آنتی بادی كه ایمونوگلوبین نیز خوانده می شود پروتئین بزرگ Y شكلی است كه باكتری و ویروس های مهاجم را شناسایی و خنثی می كند.

نتایج این تحقیقات در نشریه ساینس منتشر شده است كه البته سلول های B می توانند سرنوشت های متعددی داشته باشند

رایجترین سرنوشت ها، مرگ ، تقسیم شدن، سلول تولید كننده آنتی بادی و یا تغییر آنچه كه آنتی بادی می سازد، است.

همه اینها در زمان تكثیر این سلول ها در گره های لنفومی صورت می گیرد.

دیدگاه رایج این است كه سرنوشت یك سلول توسط عوامل خارجی مانند حضور هورمون های خاصی یا مولكول های سیگنال دهنده سلول، تعیین می شود.

با این حال پژوهشگران پیش بینی كردند كه سرنوشت سلول ها درسطح وسیعی توسط فرایندهای داخلی تعیین می شود.

آنها تئوری خود را با خلق دوباره شرایطی كه برای تبدیل سلول های B به انواع مختلف ضروری است، آزمایش و از سلول تصویر برداری كردند.آنها در این راه به فناوری جدید و شیوه های تحلیل تصویر دست یافتند.

این پژوهشگران می گویند سلول به گونه ای رفتار كرد كه گویی سازوكارهای داخلی سرنوشت سلول را هدایت می كنند.

هر یك از این سازوكارهای داخلی مانند یك ساعت یا تایمر كوچك برای تقسیم، مرگ، نوع آنتی بادی تولید شده و یا اینكه باید به سلول تولید آنتی باید تبدیل شوند یا خیر، عمل می كند.

درهر یك از این سلول ها در برخی موارد ساعتی تنظیم می شود كه هریك از این نتایج را دنبال كند. از این رو هنگامی كه ساعت متوقف شد، نخستین تصمیم سلول اتخاذ می شود.

سلول در تلاش است همه كار انجام دهد اما در نهایت فقط یك سرنوشت تعیین و پیروز می شود.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید