نهايت جهالت است كه غريزه جنسی ، يا غريزه قدرت طلبی يا پول پرستی بشر را از اين قبيل بدانيم
و توجه خود را تنها به جنبه های محروميت واشباع نشدن غريزه معطوف كنيم
و عوارض حيرت آور و پايان ناپذير جهت مخالف را ناديده بگيريم .
اگر انسان در اين زمينه ها مانند حيوانات ظرفيت محدود و پايان پذيری می داشت احتياجی نبود نه بمقررات سياسی و نه بمقررات اقتصادی و نه بمقررات جنسی ،
از نظر اخلاقی نيز نه نيازی به اخلاق سياسی و اجتماعی بود،
نه به اخلاق اقتصادی و نه به اخلاق جنسی ،
همان ظرفيت محدود طبيعی همه مشكلات را حل میكرد .
اما همچنانكه از مقررات و اخلاق محدود كننده ،
در روابط اجتماعی و اموراقتصادی و از عفت و تقوی سياسی و اجتماعی گريزی نيست ، ازمقررات و اخلاق محدود كننده جنسی و از عفت و تقوی جنسی نيز گريزی نمی باشد .
دموكراسی در اخلاق رشد شخصيت از نظر غريزه عشق در دموكراسی اخلاق نيز مانند سياست ،
بايد اصول آزادی و دموكراسی حكمفرما باشد مطلب صحيح و درستی است ،
يعنی انسان بايد با غرائز وتمايلات خود مانند يك حكومت عادل و دموكرات با توده مردم رفتار كند .
ولی عده ای آنجا كه پای مسائل اخلاقی در ميان می آيد ،
يا آنجا كه انسان در مقابل خودش قرار گرفته و بايد درباره رفتار خودش با خودش قضاوت كند ، عمدا يا سهوا دموكراسی را با خودسری و هرج و مرج وبی بند و باری اشتباه می كنند ،
|