مچکرررررررررررم میناییییییی  
تولدمه . دارم میبرنم پیاده روی .یوووو هوووووووو دارم می رم پیاده روی . اونا پیاده من سوار ِ دوچرخه البته  
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|