نمایش پست تنها
  #3674  
قدیمی 01-21-2012
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آره حسین جون بیخوابی شده رفیقم
دیگه نمیتونم کنار بزارمش
و همچنان باهام هست
امشب یه حالی دارم یه طوری هستم که هیچوقت نبودم
نمیدونم اما زبانم نمیتونه بچرخه
احساس احمقانه ای دارم از بودنم بیزارم !
ایکاش نبودم ولی الان بیزارتر از همیشه از این هستم که چرا اصلاً میتونم فکر کنم ؟
چرا ما آدما اصلاً فکر میکنیم مگه فایده ای هم داره ؟
کلی فکر میکنیم و تصمیم میگیریم و بعد انجامش نمیدیم
این حقیقتی هست که همه ما توش مشترک هستیم من میگم خدا رو دوست دارم ولی خدا رو دوست ندارم راستشو بخوای به خودم دروغ مصلحتی میگم سر خودمو شیره میمالم
خودمو گول میزنم که میگم بنده خدا هستم
البته که من بنده خدا نیستم
کسی که خدا رو دوست داشته باشه هر چی خدا میگه گوش میکنه بی حساب کسی که بنده خدا هست حاضر کل زندگیش رو برای خدا بزاره اما من اینطوری نیستم
تا تقی به توقی میخوره خدا رو فراموش میکنم
به خودمو خدا قول میدم تو وقت سختی ها مشکلات کلی آه و دعا قرآن میخونم ولی وقتی سختی ها گذشت فراموش میکنم مثل خود فرعون متکبر میشم
باد به غبغبم میفته اصلاً یادم میره همه چی به راحتی
تف به وجود نامرد من !
خدارو شکر خدا اینقدر شرف برام گذاشته که به حقیقت اعتراف کنم
میخوام اعتراف کنم ، من صدای خدا رو شنیدمو بهش گوش نکردم و به خاطر همین مستحق رنج و عذاب بی پایان هستم
من اگر جای خدا بودم یه ذره به خودم رحم نمیکردم جای خدا نیستم به خاطر همین هم نمیدونم هدفش چیه از این فرجه و فرصت هایی که در اختیارم میزاره
خدا بیحساب منو از نعماتش بهره مند میکنه شعار نمیدم به این حرف باور دارم و دارم حسش میکنم اما من ناشکرم
نمیدونم شاید ناشکری تو ذات خرابم هست
خلاصه خیلی ناشکرم از این ناشکری و اسراف به خود خدا پناه میبرم
گاهی اوقات کارهایی میکنم که خودم هاج و واج میمونم چرا اصلاً این کارو انجام دادم
این همه مقاومت در برابر خدا از ظرف من چیه ؟
چرا تا امتحان میشم خراب میکنم
چرا تا فاصله ام به خدا نزدیک میشه گند میزنم
میگن مادر همه گناها دروغ هست دارم فکر میکنم من تو زندگیم چقدر دروغ گفتم ؟
میگن خدا ستار العیوب هست اما عیب های من که پیش خودم پنهان نیست ازشون خبر دارم چیزی که منو آزار میده همین هست
حقیقتش واقعاً احساس میکنم آدم عوضی هستم که به خدا قول میدم ولی بهش عمل نمیکنم ، پناه میبرم به خدا از مسخره کردن
میترسم اون روزی که خدا رو دیدم بهم بگه منو مسخره میکنی ؟
اونوقت من چی دارم که بهش بگم /؟
بهش بگم قول دادم ولی نشد عمل کنم ؟ بهش بگم نمیدونستم و عمل نکردم ؟ بهش بگم در توانم نبود ؟ خدا که خودش بهتر از من از اینها با خبره ! به خدا که نمیتونم دروغ بگم ! من الان باید چیکار کنم !؟
دوباره بشینم سر سجاده بگم خدایا توبه کردم از بدقولی ها توبه کردم از تمام توبه شکستن ها ، ولی دوباره بدقولی کنم ؟
اصلاً با چه رویی بگم خدا منم ، منم ؟
ایکاش .............................! ولش کن به بیماری خودم به وضعیت خودم میخندم چون خنده داره اتفاقها تو زندگی من تکرار میشن منتها شکلشون فقط تغییر میکنه اتفاقها همون اتفاقها هستن ولی شکلشون عوض میشه همش هم خودم مقصرم تقصیر هیچکس نیست ! نه زمانه و نه هیچکس
من موندم من تو یک مرحله از زندگیم موندم و ازش عبور نکردم ، آره من موندم و موندگار هستم
خودم و خودم مسئولش هستم
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 01-21-2012 در ساعت 06:21 AM
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید