تو مرد ترانه های باد
در دل کوه پیچیدی
پژواک صدایت
دشت را لرزاند.
کوزه ام
کنار چشمه شکست
و با سوزنی که خال بر گونه ام کوبیده بودی
لب هایم دوخته شد
م
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|