کشيشان فرانسوي در سال 586 ميلادي کنگرهاي تشکيل دادند تا با بحث و گفتوگو به نتيجه رسند
کهآيا زن نيز مانند مرد انسان و داراي روح است و ميتواند مانند مرد عبادت کند وآيا شايستگي ورود به بهشت را دارد با خير؟!
در پايان کنگره، آنها بهاين نتيجه رسيدند که زن انسان است، ولي براي خدمت به مرد آفريده شده و زن موجودي فاني است و جاودانگي ندارد.
توماس آکويناس، دانشمند و روحاني برجسته مسيحي، ارزش و مقام زن را به مرحلهاي پايينتر از حد تصور رساند
و با مطرح کردن مسئله رابطه جنسي زن و شيطان، زن را کفو شيطان خواند.
وي همچنين معتقد بود که زن با نخستين ويژگي طبيعت، يعني کمالجويي ناسازگار و با دومين ويژگي؛ يعني گنديدگي، فرتوتي و بدشکلي هماهنگ است.
ديدگاه کليساي کاتوليک پيرامون ارزش زن، به روشني در سخنان فيلسوف مشهور انگليسي، برتراند راسل، آمده است.
وي معتقد بود زن به صورت دروازه جهنم و امالفساد جلوه کرد. ازاينرو، بايد از فکر زن بودن خويش شرمنده باشد و به خاطر لعنتي که بهاين جهان آورده مدام، در توبه و نوحه به سر برد. بايد از لباس خود شرمنده باشد، زيرا يادگار سقوط اوست.
زن در تمدنهاي مختلف نيز احترام و منزلت ويژهاي نداشت.
در يونان که از درخشانترين و گستردهترين تمدنهاي روزگار خويش به شمار ميآمد،
زن در تمام جنبههاي زندگي پست و ذليل بود.
دراين تمدن وي جزو کالاهاي تجاري براي خريد و فروش به بازار عرضه ميشد و بعد از فوت همسر حق زندگي نداشت.
بسياري از يونانيها زن را موجودي پليد و حاصل عمل زشت شيطان ميدانستند. روميها و برخي از يونانيان براين باور بودند که زن روح انساني ندارد
و روح انساني فقط در مرد قرار داده شده است.
سقراط، حکيم نامدار يوناني، وجود زن را سرچشمه سقوط بشر ميدانست
و فيثاغورث، ديگر دانشمند يوناني، به وجود اصليِ خوب معتقد بود که نظم، نور و مرد را آفريده و اصلي بد که آشوب، تيرگي و زن را پديد آورده است.
ارسطو نيز زن را مرد ناکام خطاي طبيعت و حاصل نقصي در آفرينش ميدانست.
اين مثل ميان يونانيان قديم رواج داشت که
زن موجودی بلند مو و کوتاه فکر است.
|