موضوع: زندگی
نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 01-27-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

در اتاق را باز کردبه بی بی که زیر کرسی به کمک عینک ته استکانی اش داشت قران می خواندسلام کرد و لبخندی زد
پیرزن خوشحال از امدنش جواب سلامش را داد و گفت:
باز هم پیده امدی؟چه می توانست بگوید ؟لبخندی زدو گفت:
پاهایم قوی می شود.پیرزن اهی از عمق جان کشید .برای فرار از نگاه اشک الود بی بی
به اتاق نم زده خود رفت .دفتر را باز کرد و شروع به نوشتن کرد
خداوند بلبل را افرید و صدای خوش برای او قرار داد و ...
مطلبش که تمام شد ورق را تا کرد و ان را در کیفش گذاشت.
روز بعد سردبیر داشت همان ورق را می خواند.سطر اخر که تمام شد لبخندی زدو گفت
جوان ادرس و تلفنت را بده خودم تماس می گیرم .ب ناامیدی تلفن همسایه را داد و خداحافظی کرد و راهی منزل شد.به همسایه سپرد که گوشی دستشان باشد
اما هیچ خبری نبود .صدای زنگ در پسر را به طلاطم انداخت
جناب اقای ...
بله بفرمایید.

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید