يکي ديگر از اموري که نگاه نادرست و بخشي به انسان را در مکاتب و آيينهاي دروغين عرفاني نشان مي دهد، مسألة انزوا و گوشه نشيني است.
اينان غالباً اين کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم مي دانند.
اصل در چنين عرفانهايي توجه و تمرکز و مديتيشن است. لذا هر چيزي که موجب تقويت اين حالت شود، خوب
و با ارزش و هر چيزي که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، بد و بي ارزش تلقي ميگردد.
يکي ديگر از شواهد تک ساحت نگري به انسان در عرفانهاي کاذب، مسألة بي توجهي آنها به مسائل سياسي و حکومتي و نفي سياست و پليد دانستن آن است.
در عرفانهاي کاذب به يک معنا اصالت با فردگرايي و لذتگرايي فردي است.
آنچه که براي آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قيمت مشاهدة ظلم و ستم بر مردمان باشد.
نکتة اول:
تعارضي ميان بعد مادي و بعد روحي وجود انسان نيست. نمي توان به انگيزة تقويت و سعادت يکي، ديگري را ناديده گرفت.
بهره مندي مشروع از لذتهاي جسمي نه تنها تعارض و تضادي با معنويت و عرفان ندارد؛
بلکه شرط تکامل معنوي انسان و يکي از بهترين اسباب و وسايل وصول به سعادت واقعي است.
نکتة دوم:
در نقد گوشه نشيني عارفان دروغين مي گوييم حق آن است که براي اصلاح درون
نمي توان از اصلاح برون غافل بود.
به همين دليل عارفان حقيقي افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بيروني نيز مبارزه مي کنند
و اين مبارزه را براي حيات معنوي انسان لازم مي دانند.
هر چند مبارزات دروني را دشوارتر و سخت تر از مبارزات بيروني مي دانند.
|