ببین دختر عمو خودت می دونی که از بچگی نام ما را روی هم گذاشته اند.
برای همین است که فامیل کسی به سراغ تو نمی اید و کسی هم فکری در باره من
نمی کند.
الان دیگه به سنی رسیده ایم که بتوانیم با هم گفتگو کنیم .از تو می خواهم که حرف دلت
را برایم بگویی ،راستش من از اینکه ما را از کوچکی به نام هم کرده اند خیلی راضیم
حالا می خواهم نظر تو را هم بدانم.
ببین پسر عمو از ان زمانی که ما را به نام هم کرده اند سالها می گذرد و خودت خوب
می دانی که هم من و هم تو خیلی فرق کرده ایم ،نه من توقع دارم که تو امیر سالها پیش باشی و نه تو باید توقع داشته باشی که من همان فرشته کوچولو هستم.
راستش من برعکس تو از این قانون که شامل ماهم شده زیاد راضی نیستم.
حالا که خودت گفتی واقعا حرف دلم را بزنم ،می گیم پس خوب گوش کن و از شما
می خواهم خوب به حرف من توجه کنی .
من و تو بر خلاف عموزاده بودنمان از نظر فکری زیاد با هم تفاوت داریم .من یک سال دیگه
فارغ التحصیل می شوم ولی شما دیگه ادامه تحصیل ندادی ،راستش دوستان من
که چندتایی شون ازدواج کرده اند ،همه انها با کسانی ازدواج کرده اند که دارای تحصیلات
دانشگاهی هستند .درست است که من کسی در زندگیم نیست ،ولی فکر می کنم
من و تو نمی توانیم زوج حداقل بی دردسری باشیم.
|