نماز شب در اشعار
اى شب اى تشريف قرآن را سلام اى ره معراج را اول مقام اى شب اى آگاه ، از راز حرم با همه شب زنده داران ، همقدم شب ، نماز ((مصطفى )) را ديده است شب ، مناجات ((على )) بشنيده است هست با گوش دل شب ، آشنا صوت ((زهرا)) و ((حسين )) و ((مجتبى ))ديده شب ، دور، از چشم همه اشك ((زينب )) ديد و، دفن ((فاطمه ))شب ، شنيده نغمه ((سجاد)) را و آن خروش و، ناله و فرياد راشب ، به سجده ، گريه ((باقر)) بديد ناله ها در خلوت ((صادق )) شنيدشب ، درون مجلس هارون گريست در مناجاتش چو ((موسى )) خون گريست شب ، تماشا كرده ، در حال دعا اشك شوق عشق ، بر چشم ((رضا))ديده شب ، در سجده گاه ذوالمنن هم ((تقى )) و هم ((نقى )) و هم ((حسن ))شب ، كنون دارد جلاى ديگرى از نماز ((حجت بن العسكرى ))در دل شب ، عاشقان پاكباز با خداى خويش ، در راز و نيازبا چنين رخشنده گوهرهاى شب من كيم ، تا نام رب ، آرم به لب (112)
قم ايها المزمل (علامه حسن حسن زاده آملى )
شد گاه وصل دلدار، قم ايها المزمل آمد زمان ديدار، قم ايها المزمل وقت سفر رسيده ، يعنى سحر رسيده بيدار باش ، بيدار! قم ايها المزمل مستانه ، گريه سر كن ، غم از دلت بدر كن هشيار باش ، هشيار! قم ايها المزمل بزم طرب بپا كن ، ناى و چلپ بپا كن مى خوان سرود ديدار، قم ايها المزمل در خلوت شبانه ، با دلبر يگانه نجوى بود سزاوار، قم ايها المزمل دست دعا برآور شور و نوا برآور با سوز و آه بسيار، قم ايها المزمل بر ماه و بر ستاره ، بارى نما نظاره اندر دل شب تار، قم ايها المزمل اينك نه وقت خواب است ، كاين خواب تو حجاب است از نيل فيض دادار، قم ايها المزمل اى بيخبر ز هستى ! گر از خوديت رستى يابى به كوى دل بار، قم ايها المزمل بيرون ز ما و من باش ، آزاده چون ((حسن )) باش در راه وصل دلدار، قم ايها المزمل (113)
باز، شب آمد بدنها خسته شد خستگان خفتند و، درها بسته شدجز در رحمت ، كه هرگز بسته نيست عشق اگر باشد، كسى دل خسته نيست شب گذشت از نيمه و، آيات رب شد نمايان تر، به لوح تيره شب اختران در آسمان چشمك زنان با اشارت ، بسته از گفتن زبان هر يكى در جاى خود خوب و قشنگ هر يكى بر دل زند چون ((زهره )) چنگ گردش اين اختران و اين ((زمين )) قدرت حق را نمايش بس همين آسمان و، لوح زينت بخش آن رمز مليون سال نورى ، نقش آن شب همه زيبايى و خوش منظرى است روز كى در آسمانش ((مشترى )) است اين ((عطارد)) اين ((اورانوس )) اين ((زحل )) آيتى روشن ، ز نور لم يزل در مدار عشق ، ((نپتون )) رهسپار مى رود ((مريخ )) هم بى اختيار((ماه )) همچون عاشق سرگشته اى مات و حيران ، در پى گم گشته اى محو نور لا يزالى ((كهكشان )) جذبه دلبر برد او را كشان خط نورى ، از ((شهاب ثاقب )) است شب ، خداوندا چه ماه و جالب است اين شب و، اين رازها و، اين سكوت رمز تسبيح خداى لا يموت (114)
اين منم ، بيدار، از هول گناه مى كنم ، بر آسمان شب نگاه اين منم ، از راه دور افتاده اى رايگان ، عمر خود از كف داده اى اين منم ، در دست غفلت ها اسير اى خداى مهربان ، دستم بگيرگر چه من پا تا به سر، آلوده ام رخ به درگاه تو آخر سوده ام جانم از غم سوزد و، دارم خروش اى خداى رازدار پرده پوش آمدم ، با چشم گريان آمدم گر گنه كارم ، پشيمان آمدم يا رئوف و، يا رحيم و، يا رفيع چهارده معصوم را آرم شفيع ناگهان ، آمد به گوش دل ندا مژده اى از رحمت بى انتها:((يا عبادى ، الذين اسرفوا)) از نويد رحمتم ، ((لا تقنطوا))با چنين رافت كه مى خوانى مرا كى خداوندا، بسوزانى مراكى شود نوميد، از رحمت (حسان ) تا كه دارد چون تو ربى مهربان (115
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
ویرایش توسط مهدی : 02-08-2012 در ساعت 03:11 PM
دلیل: حذف لینک - ویرایش
|