نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 02-12-2012
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض زندگی بدون قلب و نبض - یك جراحی متفاوت

زندگی بدون قلب و نبض - یك جراحی متفاوت


تهران - یك بیمار در آمریكا با نصب موتور گردش پیوسته خون كه عملكردی متفاوت با قلب دارد، به عنوان نخستین انسان زنده بدون قلب و نبض در جهان شناخته شد.





به گزارش ایرنا، دو پزشك در مؤسسه قلب 'تگزاس' توانستند با جاسازی دستگاهی ویژه در سینه یك بیمار قلبی رو به مرگ، ادامه زندگی بدون قلب و حتی نبض را میسر كنند.

روزنامه آمریكایی 'دیلی میل' نوشت: گروه جراحان پیش از این اقدام، عمل مشابه را روی پنجاه گوساله انجام داده بودند تا توانستند تجربه جراحی مورد نظر را روی كریگ لوییس پیدا كنند.

هرچند نصب دستگاه جانشین قلب پیش تر نیز انجام شده، اما ویژگی كار جراحان موسسه درمانی تگزاس، نصب دستگاهی متفاوت و ساده با كارآیی پاسخگو است.

دستگاه كار گذاشته در بدن لوییس، از یك توربین با چند موتور ساده گردان تشكیل شده است كه مانند قلب تپش ندارد، بلكه جریانی پیوسته مانند درون شیلنگ های آبیاری ایجاد می كند.

پیش از انجام این جراحی، پزشكان پس از عمل مشابه روی یك گوساله آزمایشگاهی، مشاهده كردند كه تپش و نبض در جریان گردش خون حیوان حذف شده و قلب نگار نیز تنها یك خط صاف را نمایش می دهد.

دیلی میل نوشت: لوییس 55 ساله تنها انسان بدون قلب، تپش و نبض در كره زمین كه پیش از عمل به سبب بیماری 'آمیلوییدوز' در بستر مرگ افتاده بود، اكنون از این بیماری رنج نمی برد.
(در مبتلایان آمیلوئیدوز، انباشت پروتئین های غیرطبیعی با مسدود كردن اندام ها و بافت ها، مانع ادامه فعالیت عضو می شود).

پزشكان پس از جراحی و جریان یافتن دوباره خون در رگ های لوییس، به جای تپش و نبض، فقط صدای ممتد حركت خون را به جای ضربان قلب شنیدند.

براساس ارزیابی های استاندارد، هرچند لوییس فاقد نشانه های حیات و یك مرده است، اما هم اكنون به عنوان یك انسان زنده به حیات خود ادامه می دهد و نتیجه جراحی نیز ثابت می كند، فیزیولوژی انسان بدون وجود نبض هم قادر به ادامه حیات است.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید