سلامی از دلی تنها دلی آکنده از غمها گهی بی بار گهی بی یار گهی از زندگی بیزار گهی خندان گهی گریان گهی رنجیده از یاران سلام ای بهتر از باران هیچ چیز جر مهربانی واژه هایت میان لهجه ی مبهم صدایت دیروز و فردا هر دو نامردند …! دیروز با خاطراتش و فردا با وعده هایش … مرا فریب دادند تا نفهمم امروزم چگونه گذشت…
سلامی از دلی تنها دلی آکنده از غمها گهی بی بار گهی بی یار گهی از زندگی بیزار گهی خندان گهی گریان گهی رنجیده از یاران سلام ای بهتر از باران
گاهی حس میكنم گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...