نمایش پست تنها
  #1447  
قدیمی 02-21-2012
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اما مردی كه به اعماق آن دره ھولناك سقوط كرده بود زنده ماند.
نونياز روی توده ھای بھمن مسافتی بيش از ھزار پا سقوط كرده بود. اين كوه روان پس از سقوطی
ژرف در دامنه كوه، جايی كه انبوھی از درختان كاج و صنوبر بود ايستاده بود، و او در ميان
توده ھای برف و يخ مدھوش و آرام آرميده بود اما وجود بھمن مانع شكسته شدن استخوان ھای
بدنش شده بود. بتدريج نو نياز روحی در بدن نيمه جان خود احساس كرد، تصوری از شدت
بيماری و دراز كشيدن در بستر داشت تا اينکه پس از مدت نسبتاً كوتاھی موقعيت خود را تا
حدودی بخاطر آورد، خاطره كوھ پيمائی و سقوط او که مانند شبھی در ذھنش می چرخيد.
روز سپری شده بود و نونياز شگفت زده ستارگان آسمان كه به او چشمك می زدند و نويد حيات
می دادند را نظاره می كرد. بدرستی ھنوز نمی دانست به كجا و چگونه آمده است. با دست ھایلرزانش بدن خود را كاوش كرد، درد عميقی در ھمه بدنش احساس م یكرد، لباس ھايش مانند
گليمی به دورش پيچيده و دگمه ھای آن كنده شده بودند. در پرتو نور ماه نگاھی دردآلود به
پيرامون خود انداخت، پرتگاه ھا و ديواره ھای مھيب و مرتفع اطراف خود را مشاھده نمود. انگار
از زنده بودن خود سخت متحير بود. از شدت درد و وحشت جرأت تكان دادن لحاف پشمينه سفيدی
كه او را احاطه كرده بود نداشت. لحظه ھا به كندی می گذشت، بتدريج روشنائی صبحگاھان پديدار
و تاريكی در سپيدی آن محو م یشد. نونياز به سختی از جای خود بلند شد و با مشقت فراوان، در
حاليكه ھمه بدنش از شدت درد در ھم كوبيده شده بود خود را در مسير يكی از سراشيب یھای دره
قرار داد و جايی در نزديكی يكی از چشمه سارھای جاری آب گوارا نوشيد و در پرتو نور گرم
خورشيد و نغمه پرندگان كه گوش او را نوازش می دادند به خوابی عميق فرو رفت.

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید