خاله مینا چه جمله قشنگی!
خدا نکنه هیشششششششکی چشمش از غم خیس باشه!
بازگشت غرورآفرین حسین هم مبارک! فکر کنم دوباره نسیم این دوروبراست!


آنا احساس عجیبی دارم
اگه بنا به قانون های ادم ها دوروبرم بخوام نظر بدم، فکر کنم یا غیرعادی به نظر میام یه دیوونه! اما اگه به واقعیت و دودوتا چهار تای منظقی محض نگاه کنم، همه چی آرومه!
این چیه این؟
آدم همیشه چیزایی رو که خیلی لازمه بدونه نمی دونه!
البته شایدم لازم نیست بدونه که نمی دونه!
نمی دونم! تکرار خیلی تکراریه!
کجایییییییییین؟

تازه تازه شم خاله رزی هم اینجاست!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still