[Afsaneh_roj]

دوباره سلام و دوباره شب بخیر .. به قول صبا .. (آنا) من هر چی به رفتن نزدیک تر می شیم بیشتر استرس می گیرم . ( راه طولانی .خستگی توی راه و ... )

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90

اعصابم خورده
الآن از بیرون اومدم
دلت نخواد دلم هم الآن شکسته، هم دلم هم غرورم که شکستن دومی سخت تره برام
بغضم هم گرفته ....
الآن میرم سالاد درست کنم خوب که شدم مث قبل پر حرف شدم میام دوباره میشم جودی ابوت
الآن فعلا خودمم! و چون خودمم دوستون دارم که ....
بیخیال!
این بارم رو بقیه اش!
درست میشه!
نشد هم نشد!
*******************************

من الآن باهاش قهرم
شمارشو دلیت کردم
هروقت آشتی کردم شمارشو بهت میدم

صبا جان سعی کن محکم و قوی باشی ..آخر ساله همه خسته و شکننده شدن ..
باشه هر وقت هم آشتی کردی شمارش رو برام بفرست

نوشته اصلی توسط bigbang

!

----------------------------------------------------------------------------------
افسانه خانوم سفره 7 سین زیبایی هست ( 150 یورو تو کاسه هست و فکر کنم دو تا تمام سکه ، سفره تون چقدر گرونه بیام خونه تون دزدی )
خدا بچه هاتون رو همیشه شاداب و سالم براتون حفظ کنه
اون عکسه هم فکر کنم انجیر هست یا میوه شیرین که تو شکر داغ شده ریختنش !
------------------------------------------------------------------------------

اقا محمد خان ( درست گفتم ؟) چشماتون زیبا می بینه ..
اون یورو ها هم همسر گرامی گفت فعلا می خواد نگهشون داره و یه ناخونک زد و عیدی داد به من و بچه ها ...
خوب سفره هم سکه می خواد .. نمی خواد ؟؟؟
بعدش هم قابل شما رو نداره .. همه رو جمع کردم با خودم ببرم از ترس سرقت
.. اون عکسه هم انجیر نیست .. تو چیزی هم داغ نشده (این هم یه راهنمایی )

تازه شم امروز عموی بچه ها اومده خونمون .. به هر کدوم از بچه ها یک 5000 عیدی داد پیش پرداخت .. می گفتن که ما این ها رو نمی خوایم یا یورو بده یا سکه ( آخه امسال تو مدرسه توی عید نوروز جزء درس فارسی بوده .. یاد گرفته که باید عیدی بگیرن ) با هزار بد بختی راضی شون کرده که برای سال تحویل بهشون بده ... بعدش هم به من می گه ماشاالله به این بچه ها .. دایی ها رو هم که دیدی ازشون تمام سکه بگیرید خلاصه یه یک ساعتی از ته دل خندیدیم ... جای شماها خالی ..