نمایش پست تنها
  #852  
قدیمی 03-18-2012
فرگل آواتار ها
فرگل فرگل آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541

1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خسته و دربدر شهر غمم
شبم از هر چي شبه سياه تره
زندگي زندون سرد كينه هاست
تو دلم زخم هزارتا خنجره
چي ميشد اون دستاي كوچيك و گرم
به سرم دست نوازش مي كشيد
بستر تنهايي ودرد منو
بوسه گرمي به آتش مي كشيد
چي ميشد تو خونه كوچيك من
غنچه هاي گل غم وا نمي شد
چي ميشد هيچ كسي تنهام نمي ذاشت
به خدا هيچ كسي تنها نمي شد .
0
0
0
0
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست
و دلم بس تنگ است ،
بی خيالی سپر هر درد است ،
باز هم می خندم ،
آن قدر می خندم که غم از روی رود
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید