جاى آدمى خالى است و خداوند اراده فرموده است تا هستى را با او معنا بخشد
و جمال آسمانى خود را در آيينه زمينى چهره او بنگرد و او را جانشين خويش كند
زيرا از آن پيش ، امانت خلافت خودرا بر آسمانها و زمين و كوهساران ، عرضه فرموده بود
و آنان از پذيرش آن ، سر باز زده بودند و اينك اراده فرموده است تا اين امانت را بر دوش
آدم نهد.
پس ، به فرشتگان - همه - فرمود:
برآنم تا از خاك ، بشرى برآورم ، و آنگاه از روح خويش در او بردمم ؛
پس چون او را به اعتدال آفريدم و از روح خود در او دميدم ،
همه بر او سجده بريد.
فرشتگان ، نخست عرضه داشتند:
پروردگارا! با دانشى كه به ما عطا فرموده اى ،
آگاهى داريم كه كسى را خلق خواهى كرد در زمين تباهى خواهد افكند و خونها خواهد ريخت ؛
و حال آنكه ما تسبيحگوى و تقديس كننده تو هستيم .
خداوند فرمود:
من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.
فرشتگان ، به احترام و شگفتى در تكوين آدم مى نگريستند.
آسمان ، در حيرت ايستاده بود.
به اراده الهى ، اندك اندك ، گل آدم شكل گرفت و اندام ، به گونه اى موزون ، فراهم شد.
سپس از گل بازمانده از دنده زيرين آدم
، همسر او حوا نيز فراهم آمد.
اين دو اندام ، در كنار يكديگر همچنان كالبدهايى بى روح بودند.
راستاى قامت آدم ، اندكى از حوا بلندتر، و فراخناى سينه اش ، كمى گسترده تر بود
و عضلاتش محكمتر و در كمال موزونى ، ستبرتر؛ با ابروانى پر پشت و بينى كشيده و چشمانى درشت.
|