کسی نیست مرادریابد...
چه کسی میفهمد؟
دردلم رازی هست؟
میسپارم آن را
به خیال وشب وتنهایی خود
به کدامین انسان؟
به کدامین مخلوق؟
توبگو هست کسی؟
تاکه مرا دریابد؟
چه طنین انگیزاست
تق تق پای خیالم که به دیباچه ی فردا،
به خدا میراند
وچه زیباست نیازمن وناز
دل بی تاب من وخاطره ای پراحساس
ولی افسوس که در راه دلم گم گشته
توبه من میخندی
ومن ازخنده ی تو
میفهمم
که کسی نیست مرا دریابد
|