نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 04-12-2012
yad آواتار ها
yad yad آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577

868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
yad به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ای فلات باستانی

بوی هجران می‌دهی

روی دست نارفیقان

عاقبت جان می‌دهی!



چلستونت بی‌سُتون شد

بیستونت غرق خون،

تخت جمشیدت شکست

این‌گونه تاوان می‌دهی!



از کران تا بی‌کران

مُلک سواران تو بود

پس چرا این روزها

بوی کلاغان می‌دهی؟



گوسفندان می‌چرند

در طاق بستانت کنون،

ارگ بم را از چه رو

کابین دیوان می‌دهی؟



سرزمین آریایی

پرچمت بی‌رنگ شد

یاد مرگ باغ‌های

سبز شِمران می‌دهی!



چارباغت زرد شد

زاینده رودت، خشک رود

ای دریغ، آه، ای وطن،

کی بوی باران می‌دهی؟



بوی بنگ است و عَفَن،

حمام خون

هر طرف را بنگری،

بی‌هوده جولان می‌دهی



کورش‌ات کو؟

خسروانت چون شدند؟

جای باده شوکران

در کام یاران می‌دهی



ترک و کرد و لر

اسیری می‌کشند

بهر اقوامت کنون

شام غریبان می‌دهی



از پس ِتاریخ

رستم سوگواری می‌کند

ای دریغا این‌چنین

مزد دلیران می‌دهی



زارعان در کوه و جُمله

شاعران در حبس و شیران

در قفس، این چه تقدیریست

بر قوم پریشان می‌دهی؟



اشک نادر خون‌چکان شد

حافظ از شیراز رفت!

پس تو کی امّید

بر این مُلک ویران می‌دهی؟



مام میهن من کنون

از مرگ می‌گویم سخن

تو نشان از هِی هِی

تازه سواران می‌دهی



تیر آرش گر نشیند

بر فراز کوهسار

بار دیگر مام من

بوی بهاران می‌دهی



ترسم این است تا نبینی

روزگار و نوبهار

ای صُراحی، بی‌خِرد،

چون بوی زندان می‌دهی!


ایلیا صُراحی




پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید