گفتی : نفرین میکنی ؟
گفتم : نه ، اما از خدا میخوام
هیچکس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد
.
.
.
دلم یک جای دنج میخواهد
آرام و بی تَنِش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد
مثلا آغوش تو !
.
.
.
از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد / گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد
صید دل ما لایق تیر تو اگر نیست / از بهر خدا آخرش آزاد توان کرد
مستم ز میعشق چنان کز پس مرگم / صد میکده از خاکـ من آباد توان کرد . . .
.
.
.
لبخند ، شروع عشق است
محبت ، باغ عشق است
ناکامی، داغ عشق
چشم ، راز عشق
وعده ، امتحان عشق
خاموشی ، درد عشق و رسوایی ، شرمندگی عشق . . .
.
.
.
دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زندهها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مردهها جا زد و رفت . . .
.
.
.
نفست باران است
دل من تشنه ی باریدن ابر
دل بی چتر مرا مهمان کن . . .
.
.
.
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر میماندی
و گاهی
آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمیزودتر از اینها باید فراموش میکردی . . .
.
.
.
از تمام دنیا
یک صبح سرد
یک چای داغ
و یک صبح بخیر تو
برایم کافی ست . . .
.
.
.
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز میشود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام میگردد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود میشود
گاهی با یک بی مهری ، دلی میشکند
مراقب بعضی یکها باشیم
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند . . .
.
.
.
سوت میکشد در هوا ، کابل تلفنی که میتوانست
زیباترین عبارات جهان را
از عاشقی به عاشقی برساند . . . !
.
.
.
سنگهایـی کـــه من از یادِ تو بر دل میــــزدم
خانه ای میشد
اگر خانه بنا میکردم . . .
.
.
.
از وقتی که تــو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ
گذشته هم هیچ وقت نگذشت . . .
.
.
.
بسترم صدف خالی یک تنهایی است
و تو چون مروارید
گردن آویز کَسان دگری . . .
.
.
.
آتش گرفتن ای غم و افروختم بس است
یک دم رها نمیکنی ام سوختم بس است
سنگین شدم ز درد و چو سنگی به در خویش
خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است . . .