خداوندا اگر روزی بشر گردی،ز حالم با خبر گردی،پشیمان میشوی از قصه ی خلقت،
از این بودن،از این بدأت.خداوندا نمیدانی که انسان بودن و ماندن،در این دنیا چه دشوار است،
چه زجری میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
اگر من جای او بودم و میدیدم یکی عریان یکی پوشیده از صد جامه ی رنگین،
زمین و آسمان را واژگون میکردم.
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|