نمایش پست تنها
  #5325  
قدیمی 05-05-2012
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلااام به همه چقدر دوست جدید اومدن اینجااا
امیدوارم یه محیط صمیمی خوب با هم داشته باشیم
بچه ها اینترنت خوف ندارم واسه همین دعوام نکنیددد
من دختر خوفیم دیگه..اخه دلتون میاد منو دعوا کنیددد
اومدم یه عالمه براتون بنویسم
با اینکه از حال و احوال خیلی ها بی خبرم
دلم میخواد بدونم صبا چطوره
مهبا
مهرگان
اناهیتا
ترنم
غزل
خاله رزیتا
شکوفه مامان
اقا مهدی
بچه های شیراز
افسانه جون
اریانا
مادر شوهر فرانک
اقای انصاری سبز
مینا سنبل
دانه کولانه جون
ساقی عزیز
اق شروین
و........
دیگه ذهنم به همین ها کشید
منم خوبم....شکر
یه کم خوب بودم ..یه کم حالم بد شدم..دوباره ..دوباره دارم خوب میشم


اول که روز معلم به معلمین گرامی و اساتید محترم مبارک ها باشه با تاخیر
جز شکوفه جون هیچکس یادش نبود من یه وقتی با بچه های قد و نیم قد سر وکله میزدم

همتون اخراجید از دمممممم
الان نمیدونم چی بنویسم
نمیدونم چرا اولش فک کردم یه عالمه میتونم بنویسم ولی الان نمیدونم چی باید بگم..هان ..جانم ...چی

مهبا جون دیدم نوشته بودی کسالت داشتی..چی شد گلم دلبرکم..خوبی الان ..چطوری جیگیل پیگیل؟
مهرگان تهرانی کجایی...اومدی بگو بیارمت پیش خودم..
خاله رزیتا چطوره..پویان شیطنت جدید چی داره...عکس جدیدشو بزارین دیگهههه...ااا
حالا میریم سراغ اقا مهدی...به به ..خوبین اقا...ویواز چنده الان؟

مهرگان من ترم یک فن ترجمه زبان اموخته ثبت نام کردم..الان 2 جلسه رفتم..واقعا فوق العاده هست...فقط اینکه بقول استادش بمباران مطلب هست و اینکه همش باید بخونی...و می فهمی چقد قواعد اشتباه بهت یاد دادن!

الان که مینویسم..تو خونه تهنام....یه عالمه درس دارم...امیدوارم همگی با نمره های خوب پاس کنیم
بقول مادر شوهر فرانک شوهر خوب کنیم..از نوع نهنگیششش

این روزها این شعر منو خیلی آروم میکنه..البته اهنگشو دارم

دلتنگی های آدمی

را باد ترانه ای می خواند

رویاهایش را

آسمان پر ستاره نادیده می گیرد

هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند

سکوت سرشار از ناگفته هاست

از حرکات ناکرده

اعتراف به عشقهای نهان

وشگفتی های بر زبان نیامده

و در این سکوت حقیقت ما نهفته است

حقیقت تو ومن...............................

برای تو وخویش

چشمانی آرزو میکنم

که چراغهاو نشانه ها را در

ظلمتمان ببیند

وگوشی

که صداها وشناسه ها را

در بیهوشی مان بشنود

برای تو خویش

روحی

که این همه را در خود گیرد و بپذیرد

وزبانی

که در صداقت خود

مارا از خاموشی خویش بیرون کشد

وبگذارد از آن چیزی که در بندمان کشیده است سخن بگوئیم...........


مارگوت بیگل ( ترجمه: احمدشاملو )
__________________

پاسخ با نقل قول
9 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید