نمایش پست تنها
  #5396  
قدیمی 05-14-2012
Afsaneh_roj آواتار ها
Afsaneh_roj Afsaneh_roj آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 636
سپاسها: : 6,774

4,753 سپاس در 854 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afsaneh_roj به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض طنز تی وی و یک خاطره ی جالب

نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرگان نمایش پست ها
[FONT=Arial][SIZE=4][COLOR=indigo][FONT=Tahoma][SIZE=2][COLOR=#000000]
ممنون افسانه خانوم گل

چه جالب! عجب اسمی پدرم واسم انتخاب کرده ها
خو اسم بچه هاتون رو میذاشتید مهرگان !

یه چیزی یادم اومد ! به کسی نگیدا ! والا میشه سوژه همه همیشه میگنش !
بابابزرگم میگه: روله، اینا نذاشتن مه اسم تونه بذارم، گفتم مگه میخواستی اسمم رو چی بذاری؟
میدونید چی گفت؟
گفت کوکب !

ای خدا اگه اسمم کوکب چیکار میکرم !
میشدم کوکب خانوم، زن پاکیزه ! مادر عباس

لاو یو دَدی
سلام مهرگان جان ..
واقعا مهرگان اسم برازنده اییه ..
ولی خب به ذهنم نرسید ..
اگه اسمتون کوکب می شد .. خیلی جالب بود ......
یه خاطره بگم ؟؟؟؟؟؟؟
امسال عیدیه . تو تی وی برنامه ی طنز. کوکب خانوم رو گذاشته بود .
خدا میدونه چقد غش و ضعف کردیم و چقد خاطره برامون زنده شد بماند .
بعدش یه شب داداشم( خانمش بارداره نتونست دعوت کنه خونه شون ).....
ما رو دعوت کرد به یه هتل رستوران
که آشناش بود و چقدر باید اداب رو رعایت میکردیم ..
زن داداش های من هم ماشاالله یه پا شوخ .
موقع خوردن غذا طفلک داداشم هی سر پا بود و از ما پذیرایی میکرد ..
که یه دفه زنش برگشت بهش گفت کوکب خانم بفرما بشین .....
ما رو میگی مرده بودیم از خنده ..
بیچاره داداشم هر چی می گفت زشته آبروم رو بردین کی گوش بده ..
تمام سوراخ سنبه های رستورانه دوربین کار گذاشته بودن ..
وقتی اومدیم بیرون چنان آرامشی در رستوران حکمفرما شد که نگو .
__________________

پاسخ با نقل قول
7 کاربر زیر از Afsaneh_roj سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید