سلام به همه کاربرای خوب پیسی
من دلم برای همتون تنگ شده بود ، از این به بعد دایی شدما ،منو حتماً دایی صدا بزنین (خیلی برام مهمه ! )
---------------------------------------------------------------------------------------
دارم دیوانه میشم
هر لحظه برای من پر از معنی میشه
و گاهی اوقات بی معنی
گاهی اوقات بیرون که میرم به صورت آدمها نگاه میکنم
فقط حرکت لبهاشون رو میبینم انگار اصلا حرف نمیزنن
انگار دنیاساکت شده
و تو این بیخبری گاهی اوقات گم میشم
مثل این که هیچ چیز حرکت نمیکنه مثل که عین اجبار رو داری با خودت حمل میکنی
عین سردرد ، مثل این که تو خوابی
یا شاید هم بیدار
تصور میکنی که همه چی تکراری هست
میخوای حرف بزنی ولی دهنت قفل هست
حس میکنی خسته هستی با وجود این که از خواب تازه بیدار شدی
گاهی دوست داری وسط کلاس جلوی چشم همه گریه کنی
و کسی باشه که دلداریت بده
و هیچکس نیست که بگه پسر تو چته ؟ چه مرگته ؟ چت شده ؟
چرا حرف نمیزنی ، سنگینیش مال اون زمانی هست که حتی با پدر و مادرت غریبه میشی نمیتونی چیزی بهشون بگی
و دنیای که آرزوش رو داشتی حالا ازش متنفری
دوست داری فقط مشغول باشی
به چیزی فکر نکنی و تنهاییت اجتناب ناپذیر هست
حتی اگر پیش 100 نفر آدم باشی مجبوری وانمود کنی
مجبوری وانمود کنی خوشحالی و وانمودد کنی هیچ اتفاقی نیافتاده
مجبوری گاهی اوقات مثل یک مجسمه گچی بشینی و نقش یک انسان رو بازی کنی
انگار اگر اون نقش رو بازی نکنی آدم نیستی
و ترس ، ترس های احمقانه همراهت هستن ، و نه تنها از اون ترسها متنفری بلکه دائماً دارن همراهیت میکنن
میخوای هضم بشی ، تو محیط ولی هضم نشدنی هستی
و تفاوت مثل مرضی هست که دائماً به دنبالت هست
دوست داری مثل بقیه فکر کنی ، مثل بقیه زندگی کنی ولی برات ممکن نیست
و این که نمیگیرن تو رو ، تو رو قبول ندارن ، حرفهات براشون نامفهمومه
مثل این که داری چرت و پرت میگی !
بزرگترها برات مثل قاب های روی دیوار هستن بعضی ها بزرگ بعضی هم کوچیک
هر کجا که باشن تو قابشون هستن
و زندگی مسخره ترین تجسمی برات میشه که تصور میکنی
اما فقط یک چیز همه اینا رو متفاوت میکنه دوست داشتن
فقط کافی هست یکی رو دوست داشته باشی
روحت جسمت رو متحول میکنه
ذهنت میخواد از کالبدش مغز معیوبت بیرون بیاد
میخواد فریاد بزنه ! میخواد بگه من ! من ! من من هستم !
و اون موقع خودت رو پیدا میکنی
اون موقع سیمات قاطی میکنه و اون لحظه ای هست که تو زندگی دنبالشی
و میدونی که بهترین لحظه هست
خیلی ها این لحظه رو از دست میدن
من هم یکی از اونها هستم
بعد از اون چیزی که برات میمونه زخم هست
زخمهای عمیق ، درد ، خود خوری ، و پیری مزمن
سکوت ، خیلی وقتها خیالبافی
گاهی فراموش میکنی خدایی هم هست
و اون موقع تنهای واقعی هستی
تنهایی که حتی خدا رو هم نمیخوای تو دلت راه بدی
و چه بد دردی هست
دوست داری زمین دهن باز کنه و تو رو بخوره !