دانشگاه دولتی با رتبه 1200 قبول شدم
نگبان خوابگاه یه بز داشت یه شب که نگبان خواب بود اومدم با دونفر از رفیقام بزو بغل کردم بریدیم توطبقه دوم ولش کردیم تا بگرده (اتاق خودم طبقه هم کف بود) تو خوابگاه ساعت 3 صبح بز بدبخت شرو کرد به داد و هوار کردن سر پرست خوابگه بد بخت با چشم خواب الود با دوبار زمین خوردن بدو بدو اومد ببینه چه خبره کل خوابگاه بیدار شده بودن یادش بخیر
هنوز خدمت مونده تا ببینیم چی میشه
|