دربهاران ، پوست بر تن ، پردهء بیگانگی است
یا بسوازن ، یا به می ده ، جبه و دستار را
از همان راهی که آمد گل ، مسافر میشود
باغبان بیهوده میبندد در گلزار را ...
__________________
.
.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام .
«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است» «او جانشین همهء نداشتنهای من است» «معلّم شهید دکتر علی شریعتی»
تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...
|