نمایش پست تنها
  #58  
قدیمی 06-21-2012
mohammad.90 آواتار ها
mohammad.90 mohammad.90 آنلاین نیست.
مدیر بخش ورزش
 
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242

6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


باز هم جمعه ای دیگر!





آقاجان سلام !
باز هم جمعه رنگ خون شد و من، هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشسته‌ام...
می‌بینی مرا؟...
همان که تنهای تنهاست...
مثل همیشه...
کفش‌ها را به گوشه‌ای انداخته و محو تماشای پایین رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است که تمام التهاب یک روز را با خودش می‌برد.
همان که خودش را با سنگ ریزه‌های کنار جاده مشغول کرده است...
آه...
از ندبه پر امید صبح تا نوحه دلتنگی غروب فاصله‌ای است به اندازه یک قلب بی‌قرار...
هنوز امیدوارم...
نه به اندازه صبح...
به اندازه یک مژه بر هم زدن...
به اندازه آن مقدار از خورشید که هنوز رخ در نقاب کوه نکشیده...
شاید بیایی از پس آن درخت...
آن بید مجنون که دید مرا به انتهای جاده کور کرده...
بیایی با آن لبخندی که تصویرش همیشه با من است...
لبخندت چقدر زیباست...
مردم از کنارم می‌گذرند و به اشک‌هایم می‌خندند...
شاید دیوانه‌ام می‌پندارند...
باکی نیست!...
بر این شب زده خراب دوره‌گرد حرجی نباشد آن هنگام که چون تویی دلدارش باشی...
آخ... غروب شد آقا... دیگر خورشید در افق نیست.
جمعه به شب رسید...
بید مجنون می‌رقصد زیر نسیمی که صورت خیسم را به بازی گرفته...
سردم می‌شود...
ای کاش بودی و با عبایت شانه‌های لرزانم را گرما می‌بخشیدی...
از خدا بخواه زنده‌ام نگاه دارد...
وعده من و شما جمعه دیگر...
همین‌جا...
کنار خرابه دل...





__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی

هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید