دکی حالا که معترف همیشگی بعد از پشت سر گذاستن مصائب بسیار سخت امتحانات اومده اعتراف کنه اذیتش میکنی خودش داره اعتراف میکنه بعد میگی اعتراف کن ( این لحن اینطور میشه تجسم کرد شکوفه خانوم با چوب وایساده لامپ بالاسرش رو تاب میده میزنه رو میز میگه اعتراف کن )
شابادی جان خب بخیر گذشت بیشتر مراقبت بنما برادرجان از آتل میشه بعنوان تقلب استفاده کرد
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ ! دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !