امشب نيامدى اى عشق
عطر بهار ليمو
مثل گلاب
در گلابدان شاخه نشسته است
تا مگر تو دست بيارى
و كفى از آن را
به روى و موى بپاشى
و جان و جامه معطر كنى
۲
امشب نيامدى اى عشق
و جهان بى تو
پيريست در جامه ى سياه ماتم
در گوشه ى اتاقى تاريك
ملول و دل آزرده
هيچ نمى داند بايد چه كرد؟
حتى نمى تواند برخيزد
و چراغ را روشن كند
۳
امشب كجايى اى عشق
حرفى بزن
چيزى بگو
در خاموشى تو
سكوت تمام زمين را مى ترساند
|