از این شب تار دیده ام تار تر است
این دل به کمند تو گرفتار تر است
از شب زدگان ناله تلخی برخاست
کین ماه شب از عشق تو بیمار تر است
در کوی غمت اشک به پایت اقتاد
کین چشم ز خاک در تو خوار تر است
در این شب غم فکر سحر نیست دگر
در بند تو را فکر تو دشوار تر است
رویای تو در سردی شب کار من است
کز اشک تو این جامه ی پندار تر است
نیما به لب خویش بزن مهر سکوت
کینجا سخن عشق دل آزار تر است