نمایش پست تنها
  #1780  
قدیمی 07-04-2012
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ذهن ما زندان است ما در آن زندانی
قفل آن را بشکن ، در آن را بگشای
و برون آی ازین دخمه ظلمانی
نگشایی گل من
خویش را حبس در آن خواهی کرد
همدم جهل در آن خواهی شد
همدم دانش و دانایی محدوده خویش
و در این ویرانی همچنان تنگ نظر می مانی

هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است
ذهن بی پنجره دود آلود است
ذهن بی پنجره بی فرجام است
بگشاییم در این تاریکی روزنه ای
بگذاریم ز هر دشت نسیمی بوزد
بگذاریم ز هر موج خروشی بدمد
بگذاریم که هر کوه طنینی فکند
بگذاریم ز هر سوی پیامی برسد

بگشاییم کمی پنجره را
بفرستیم که اندیشه هوایی بخورد
و به مهمانی عالم برود
گاه عالم را درخود به ضیافت ببریم
بگذاریم به آبادی عالم قدمی
و بنوشیم ز میخانه هستی قدحی
طعم احساس جهان را بچشیم
و ببخشیم به احساس جهان خاطره ای

ما به افکار جهان درس دهیم
و زافکار جهان مشق کنیم
و به میراث بشر ، دین خود را بدهیم
سهم خود را ببریم
خبری خوش باشیم
و خروسی باشیم
که سحر را به جهان مژده دهیم
نور را هدیه کنیم

و بکوشیم جهان به طراوت و ترنم
تسکین و تسلی برسد
و بروید گل بیداری ، دانایی ، آبادی
در ذهن زمان
و بروید گل بینایی ، صلح ، آزادی ، عشق
در قلب زمین

ذهن ما باغچه است گل در آن باید کاشت
و نکاری گل من علف هرز در آن میروید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است
گل بکاریم بیا
تا مجال علف هرز فراهم نشود
بی گل آرایی ذهن
نازنین
نازنین
نازنین
هرگز آدم ، آدم نشود ...

مجتبی كاشانی
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید