نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 07-18-2012
fatemiii آواتار ها
fatemiii fatemiii آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 486
سپاسها: : 797

987 سپاس در 452 نوشته ایشان در یکماه اخیر
fatemiii به MSN ارسال پیام fatemiii به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به fatemiii
پیش فرض



يادي از حسين پناهي











تفاوت ما
با اجازه محیط زیست دریا دریا دکل میکاریم ، ماهی ها به جهنم ؛
کندوها پر از قیر شده اند، زنبور های کارگر به عسلویه رفته اند تا پشت بام های ملکه را آسفالت کنند ؛
چه سعادتی ! داریوش به پارس می نازید ما به پارس جنوبی !!!
آخر شاهنامه
رخش گاری می کشد ، رستم کنار پیاده رو سیگار می فروشد ، سهراب ته جوب به خود می پیچد ،
گرد آفرید از خانه زده بیرون ، مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند ، ابوالقاسم برای شبکه سه سریال جنگی می سازد ...
وای ... موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند ....
سکوت دندان شکن
از آجیل سفره عید چند بسته لال مانده است، آن ها که لب گشودند خورده شدند ، آن ها که لال مانده اند می شکنند ،
دندان ساز راست می گفت : پسته لال سکوت دندان شکن است ...
گمشدن
کهکشان ها کو زمینم
زمین کو وطنم
وطن کو خانه ام
خانه کو مادرم
مادر کو کبوترانم
معنای این همه سکوت چیست ؟ من گم شدم در تو یا تو گمشدی در من ای زمان .
کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم کاش ...
مردگان
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان ، نه به دستی ظرفی را پرک می کنند ،
نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت ...
ترسیدن
من زندگی را دوست دارم ولی از رندگی دوباره می ترسم ؛
دین را دوست دارم ولی از کشیش می ترسم ؛
قانون را دوست دارم ولی از پاسبان می ترسم ؛
عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم ؛
کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم ؛
سلام را دوست دارم ولی از زبانم میترسم ؛
من میترسم پس هستم ؛ این چنین می گذرد روز و زورگار من .
من روز را دوست داردم ولی از ورزگار میترسم ...














ویرایش توسط fatemiii : 07-18-2012 در ساعت 12:00 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از fatemiii به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید