تصور
فيلبانان تنها با درك يك نكته و به شيوهاي بسيار ساده، فيلهاي عظيمالجثه را كنترل ميكنند. وقتي فيل هنوز بچه فيل است، يك پايش را با طناب محكمي به تنة درختي ميبندند. بچه فيل، هرچه تقلا ميكند، نميتواند خودش را آزاد كند. اندك اندك بچه فيل با اين تصور عادت ميكند كه تنة درخت از او نيرومندتر است.
هنگامي كهبچه فيل بزرگ ميشود و قدرت شگرفتي مييابد، تنها كافي است ريسماني نازك به دور پاي فيل گره زده شود و به يك نهال كوچك بسته شود. جالب اينكه فيل هيچ تلاشي براي آزاد كردن خودش نميكند.
همچون فيلها، پاهاي ما نيز اغلب اسير باورهاي شكنندهاند، اما از آنجا كه در گذشته به قدرت تنة درخت عادت كردهايم، شهامت مبارزه را نداريم.
بيآن كه بدانيم كه تنهايك عمل متهورانه سادهبراي دست يافتن ما به موفقيت كافي است . . .
|