نمایش پست تنها
  #80  
قدیمی 07-19-2012
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

این دنیا چه دنیایی هست تا تو رو جو میگیره میخوای یه کاری کنی یه چیزی درونت تو رو آزار میده ، بسه ! من اینطوری بزرگ شدم دیگه بعد از 2 سالگی تربیتم عوض که نمیشه من یاد گرفتم همیشه باید تن صدام کوتاه باشه
طوری که خودم بشنوم
یاد گرفتم خوب شدن یک افسانه هست که ما آدمها برای خودمون میسازیم بلاخره یه جایی این دنیا نقطه ضعف ما رو پیدا میکنه از همون جا به ما ضربه میزنه
یاد گرفتم "که همیشه باید فاصله داشته باشم " به هر اصلی شک داشته باشم به ایین شک ندارم محکوم شدم
تنها موندنم دلیل های زیادی داره ، من سالهای زیادی از زندگیم رو تحمل کردم
اما از یه جایی دیگه به بعد بریدم یعنی دیگه تحمل کردن برام معنی نداشت
تغییر کردم یاد گرفتم نباید حرف بزنم باید فریاد بزنم
یاد گرفتم وقتی گفتن نکن اون کار رو حتماً با شدت هر چه بیشتر باید انجام داد
یه مدت از کارهایی که انجام میدادم میترسیدم اما یواش یواش ترسیدن یادم رفت
یادم رفت که بترسم ! شجاع شدم دل به دریا زدم ! شیبم تند شد
تازه با علاقه درس خوندم
از آدمهایی که تیکه میندازن اصلاً خوشم نمیومد ما از اینجور آدمها تو فامیلامون زیاد داشتیم شرکت کردن تو مهمونی ها و مجالس بی معنی و بدون مفهوم برام عذاب شده بود یادمه یک بار تو خونه یکی از فامیلهامون یکی یه چیزی گفت
گفتم که واقعاً تغییر کرده بودم اگر مثل قبل بودم ساکت بودم ولی چون عوض شده بودم طوری حرف زدم که کل مهمونی برای دو دقیقه رفت تو کما
بعد هم با صدای بلند گفتم میتونید به مجلس مزخرفتون ادامه بدید
اومدم بیرون از اون به بعد دیگه اجباری نبود تو هیچ مهمونی شرکت کنم چون دیگه حفظ هیچ حد و حدودی برام مهم نبود چون برای طرف مقابلم ارزشی نداشت
اونطوری که دلم میخواست لباس میپوشیدم دلم میخواست ریش میذاشتم
بلند میکردم انگار تازه از جنگل اومده بودم ، دلم نمیخواست میزدم سه تیغ !
هر رستورانی دلم میخواست میرفتم ، هر چیزی دلم میخواست میخوردم
برام هیچ چیز مهم نبود ، دیگه نصیحت های پدر و مادرم هم کارگر نبود
بیخیال شده بودم ، یادم میاد توی اتاقم میرفتم صدای ضبط رو بلند میکردم داد همه در میومد این یکی رو دیگه کوتاه نیومدن مجبور شدم هدفون بگیرم مهم نبود آهنگ چیه فقط هر چیزی که بود با صدای بلند گوش میدادم
10 تا آدامس میخریدم همه رو با هم میخوردم
حموم که میرفتم آب بیش از حد داغ میکردم ولی خوب نمیتونستم شیر آب سرد رو ببندم
میسوختم اتفاقاً یکبار یکی از پاهام یادم میاد کبود شد
خلاصه وضعیت بدی بود ، گاهی عین بچه ها گریه میکردم بعد اینقدر گریه میکردم تا سردرد میگرفتم از فشار گریه دهنم یه مزه ی تلخی میگرفت
تا این که تو پیدات شد ! من ارزشی برای عشق اینجور چیزا قائل نبودم ، تو هم ارزشی قائل نبودی ! نمیدونم چی شد دیدمت ! لعنتی هر کار کردم تو یادم موندی
آخه خیلی باحال بودی ! یادم میاد اونموقع تو دوره جنگلیت خودم به سر میبردم
پیرهنم تو شلوارم نبود
بیخیال دنیا نشسته بودم داشتم آسمون رو نگاه میکردم
تو رو دیدم اما تو منو ندیدی .....................................
فرومه این جا باز حرف میزنیم یکی ناراحت میشه
خلاصه خاطره ای خوبی که ازت دارم این هست که باعث شدی از اون وضع بیام بیرون
مرسی به خاطر همه چی هر کجا که هستی سلامت باشی
خوشبخت باشی .
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید