نمایش پست تنها
  #1815  
قدیمی 10-16-2012
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


ریشه در خاک

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشک من تو را بدرود خواهد گفت
نگاهت تلخ و افسرده ست
دلت ر ا خارخار نااامیدی سخت آزده است
غم این نابسامانی همه توش و توانت راز تن برده ست
تو ،با خون وعرق،این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی
تو بادست تهی باآن همه توفان بنیان کن درافتادی
توراک.وچیدن ازاین خاکدل برکندن ازجاناست
تورا بابرگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تورا این ابر ظلمت گستر بیرحم بی باران
تورااین خشکسالی های پی در پی در
تو را از نیمه ره برگشتن یاران
توراتزویر غمخواران
زپا افکند،
تورا هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان در ستوه آورد!
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که ازان سوی گندم زار
طلوع با شکوهش خوش تراز صد تاج خورشیداست،
تو بااآن گونه ها ی سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان غمباری که روزی چشمه جوشان شادی بود و،
اینک حسرت وافسوس بر آن سایه افکنده است،
خواهی رفت
واشک من ترا بدرودخواهدگفت!
من اینجا ریشه درخاکم!
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یاپاکم
من اینجا تا نفس باقی است می مانم
من اینجا چه می خواهم نمی دانم!
امید روشنایی گرچه دراین تیرگی ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه ،می رانم
من اینجا روزی آخر از دل خاک
بادست تهی ،گل بر می افشانم
من اینجا روزی اخر از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و میدانم
توروزی باز خواهی گشت

فریدون مشیری

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید