
10-28-2012
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلام به همه دوستان ، خوب خیلی از شنیدن خبرهای این طوری ناراحت میشن
اما به هر حال هر کسی یه مدل هست دیگه ، دختره هم خودش و راحت کرد دیگه حوصله جنگ و دعوا و بحث این داستانا رو نداشت ، قرص برنج رو زد و رفت به ملکوت اعلاء آدمها اینطوری هستند ، بعضی ها خیلی حساسن نباید به درشتی باهاشون صحبت کرد وگرنه این اتفاقا براشون میفته ، خلاصه صبر هر کی هم یه حدی داره
من هیچوقت نمیگم مادره بیشتر مقصر بوده یا پدره
اما مطمئنم دختره مقصر نبوده ! حالا دیگه شده ، خدا مستوجب بخشش کنه ایشون رو
حرف مردم هم مهم نیست ، مهم این هست که از این به بعد زندگی بهتری برای خودشون داشته باشن ، اصلاً میتونن برن یه شهر دیگه ، دیگه اونجا نباشن که زیر بار حرف مردم هم نباشن ، دخترش 20 ساله بوده عاقل و بالغ تصمیمی گرفته خودش مسئوله ، شاید من هم یه روز جز قرص برنج راه حل دیگه ای جلوی خودم نبینم پدر و مادرم مسئول این کار من نیستن مردم باید اینو متوجه بشن
هر کسی راه خودش رو میره ، جوون بعد از 20 سالگی استقلال طلب میشه و خودش برای خودش تصمیم میگیره ، اینجا راهشو دیگه از پدر و مادرش جدا میکنه
اگر کافر بشه به خدا باز خودش شده ، اگر هم مومن بشه باز هم خودش شده
فکر سرد مردن ، گاهی به این فکر میکنم که قراره چطور بمیرم ، ماشین منو میزنه ، از جایی میفتم ، بر اثر سانحه میمیرم یا مرگم طبیعی هست ! یا این که چند سال عمر میکنم ! یک دفعه به فکر فرو رفتم ایکاش تو اوج جوونی مثلاً 25 ، 26 برم ، اصلاً دوست ندارم پیر بشم ، پدربزرگ پدرم یادم هست روزهای آخر عمرش خیلی درد کشید من وقتی میدیدمش که داریم کمکش میکنیم احساس ناراحتی رو از تو چشماش میخوندم
انگار دوست داشت خودش کارهای خودش رو انجام بده ، 50 سال کار بی منت شبانه روز خلاصه مطمئن بودم از مردن باکی نداشت ولی از این که ما کارش رو انجام بدیم به شدت ناراحت بود من هم میخوام مثل پدربزرگم عزت نفس داشته باشم و هم توانایی
پدربزرگم بر اثر بیماری فوت کرد 80 و خورده ای سالش بود پدرم آخرین فرزند پدربزرگم هست
دوست دارم مردنم هم اینطوری نباشه که حالا روز عید قربون با جفتک گوسفند مغزم بریزه بیرون
یا این که به دست یک دزد کشته بشم ، دوست دارم مردنم آروم باشه مثل این که شب بخوابم و صبح بیدار نشم ، یا این که اگر حادثه ای هست مثلاً لااقل زیاد درد نکشم .
ویرایش توسط bigbang : 10-28-2012 در ساعت 07:06 PM
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|