
11-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از روزهایی که می رفتم جلسات انجمن شعر
این شعر را یک دختر خانم خواند اسمشو نمیدونم
گیسوی من رنگ قیر است
در چشمهای سیاهت
می بافیش دسته دسته
با دستهای نگاهت
چشمان تو رنگ مهتاب
گیسوی من رنگ دریا
دست تو پهلو گرفته
هر موج گیسوی من را
چشمهای تو رنگ پرواز
چشمان من آسمانی
سر تا به پا میشوم چشم
تا بال و پر می تکانی
هرم نفس های داغت
می ریزد از لب به بازو
ای زورق شانه هایت
در دام امواج گیسو
میخواهم امشب دلم را
بر شانه هایت ببارم
تا شانه های تو هستند
من گریه را دوست دارم
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|